- هم قسم
- کسی که با دیگری عهد و پیمان بسته و سوگند خورده، هم سوگند
معنی هم قسم - جستجوی لغت در جدول جو
- هم قسم
- هم عهد، هم پیمان، دو تن که با یکدیگر بر سرکاری سوگند خورند
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
باهم قسم خوردن هم سوگندی
دو یا چند تن که با هم راه بروند، همگام، همراه
هنمام دو یا چند تن که یک نام دارند همنام هم اسمی
خویشاوند، همتیره دو یا چندکس که ازیک قوم هستند هم قبیله
هم کلک، دو یا چند نویسنده که به یک نوع نویسندگی (مقاله نویسی داستان نویسی و غیره) اشتغال دارند، مفتش، منشیان یک اداره
دو یا چند کس که با هم راه روند، همگام، همراه، هم سفر، خدمتگار، خادم
بچه کیفیت، چگونه ؟
دو تن که از یک اصل و نژاد باشند
معادل و برابر در قدر، مرتبه، قیمت و ارزش
کسی که با دیگری در کاری رقابت کند، رقیب، حریف
دو کودک که با هم از یک شکم زاییده شده باشند، دوقلو
کم گام اهسته رو آهسته رو
همانند شبیه: وکواعب اترابا وکنیزکان هم بلا هم آسا هم زاد
همنامی هم اسم بودن همنامی
دو یا چند تن که در اجرای عملی شرکت کنند شریک متفق بیشتر در مورد کارهای بدبکاررود، همنشین مصاحب، دو یا چند تن که در زور و قوت و شان و شوکت برابر باشند
کسی که در کاری با دیگری رقابت کند حریف رقیب: هرکسی بمعرکه رسید به جهت تحصیل نام و ننگ و غیرت هم چشمان بی ملاحظه از عقب مخالفان میتاخت
دو یا چند تن که یک آرزو دارند هم آرزو
هم بها و ارزش
هاوند نیرو همنیرو همروز
همداستان همزبان
همسنگ، همپایه، همزور در کشتی و زورخانه، هم قوه
همپیاله هم پیاله
دو یا چندفرزندی کن باهم ازیک شکم زاییده شده باشند
همباگ
دو یا چندتن که از یک نسل باشند (نسبت بهم)
هم زهک
دو یا چند تن که دارای یک نام باشند (نسبت بهم) هم اسمی
همقدم
هم معنی
منطبق
قسمت شده، بخش بخش شده